دوستان گلم اگه دوست داشتید به این آدرس زیرهم سر بزنیدجالب است... www.ebrahim35.blogfa.com
گاهی وقتها فکر می کردم که همیشه پایان، آدم را به سمت یک آغاز می کشاند ... اما وقتی دلم شکست، وقتی صدای شکستن دلم را شنیدم ... و تا چشم گشودم دیدم، که کوه غرورم پر شده از شکسته های آیینه آینده روشن ... وقتی دیدم چگونه پا روی دلم گذاشتی، از اوجِ غرور به قعرِ دلتنگی سقوط کردم ... وقتی که بوی خاک خیس و سرمای لطیف، که از درز پنجره سکوتم، گونه دلم را ... نوازش می داد و دل سنگی احساسم با اولین بارش غربت شکست ... باور کردم که ... همیشه یک پایان انسان را سمت آغازی دیگر نمی کشاند ... گاهی باید پایان را آموخت اما بی آغازی دیگر ... گاهی باید در پایان زندگی کرد و از پشت پنجره پایان به خاطرات گذشته نگریست ... گاهی باید پشت حصارِ حسرت در خاطرات ... زمانی که دستهای دلمان را گره کورِ عشق زدیم ... و با تیغ وداع گسلاندیم، غرق شویم... باید پشت پرچین تنهایی نشست و غبار دل را با اشک شست ... و باور کرد ... پایان را، بی آغازی دیگر ..!!
عشق را دوست دارم...
دلت را سپردی به من و وعده همیشگی دادی،
داستان با یه اشتباه شروع میشه وقتی نامه دخترک اشتباها به دست پسرک میرسه و اون با شماره توی نامه تماس میگیره و اشناییشون با این اشتباه شروع میشه در تماس ها و صحبت هایی که با هم داشتند از علاقه ها و ارزوهایشان برای هم گفتند دخترک میگفت ارزوش اینه که یه روز نقاشی کنه اما پسرک میخواست یه روز اونقدر بدود تا از خستگی غش کند شاید ارزوی عجیبی بود در ان روز پسرک با یک بوم و چند قلم و رنگ در محل حاضر شد تا یه جورایی دخترک رو به ارزوش برسونه و خوشحالش کنه وقتی دخترک را دید متوجه شد اون نابیناست دنیا روی سرش خراب شد اشک تو چشماش جمع شد اما دخترک خندید اون هم خندید حالا نوبت دخترک بود تا با یک جفت کفش کتانی پسرک را خوشحال کند هر دو خندیدند دخترک خیلی خوشحال شد که توانسته پسرک را خوشحال کند و او را به ارزویش برساند بعد از جدایی شان موج خوشحالی در چهره پسرک بیشتر نمایان بود
بولبولی باخی ئه وینم ده نگی جارانم نه ماوه ،،، من ئهوينم به تۆ بهخشى نهمزانى هێنده بێوهفای
√دِلـتَـنـگـیـ ............. حـاضِــــــــــــــــــــــــر√ غِـیـبَـتـهـایَـشـ از حَـد مُـجـاز چَنــدیـسـتـ کـهـ گُـذَشـتـهـ ... اخـراجَـشـ مـیـکُـنَـمـــــــ بـا ایـنـکـهـ نـمـیـشَـوَد امـا زِنـدگـیـ را ادامـهـ مـیـدَهَـمـــــــــــــــ .....
ماڵاوا گوڵی خه م خداحافظ...
له دادگایی خوشه ویستی ته نیا دلم پاریزه ر بوو له ناو هولی دادگادا کومه لێک عاشقی دڵسوتاو دانیشتبون حاکم به ده نگیکی زور به رز ناوه که ی منی خوێنده وه گوناحی منی خوینده وه که خوشه ویستی ئه تو بوو لیان پرسیم گه ر ده توانی پیمان بلێ ئه مه بوختان و درۆ بوو هه ر گیز دڵم ریی پێ نه دام له خوشه ویستی تو لابده م و له وشه دا هه ڵه بکه م بویه به ده نگێکی زور به رز هاوارم کرد من دڵدارێکی شێتم و خوشه ویستی ژیانمه حاکم حوکمی مردنی بو دانام بردمیانه به ر په تی سێداره وتیان مردن دوا بریاره چی داوای دلته بڵێ ئه مه دوایین کاتی ژینه و دوا دیداره منیش به ده نگیکی زور به رز پی یانم گوت به تۆ بڵێن خوشم ده وێ بو خوشه ویستی تو
هاو سه فه ری هه تا هه تایی
دایه گیان دایه گیان بگری له سه ر خاکم که وا شینم ده وی
چاوهڕێی کهسێک به
که ئهگهر سادهترین پۆشاکیشت له بهر بێت تۆ به ههمووی دونیا نیشان بدات و بڵێت: ئهمه ههمووی دونیای منه... یا خوا هه میشه ژینت به هار بیت باخی ته مه نت پر له گولزار بیت په پوله ی روحت دور له ئازار بیت ئه ودله بمره له تو بی زار بیت خدایم را دوست دارم چون وفادارترین است و شاید به رسم همین وفاداریست که تو را به او میسپارم.....
|
About
به ناوی خودای گه وره و خوشه ویست؛وه رای آراسته کردنی سلاویکی گه رم و به تین بو ئیوه ئازیزان وخوشه ویستان هیوادارم که کات و ساته کی خوشتان رابواردبی وهه ر وها ده په شتان دابی.به خیر هاتن بو ه م وبلاگه هیوا دارم بیت به هوی ره زایه ت ئیوه ی خوشه ویست. تكايه بى بةشم مه كه ن له بیروراتان. Archivesشهريور 1391مرداد 1391 AuthorsمیلادLinks
silent
تبادل
لینک هوشمند
LinkDump
حمل و ترخیص خرده بار از چین Categories |